سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دلنوشته
یکشنبه 91 مرداد 8 :: 3:17 صبح ::  نویسنده : مائده احسانی نیا       

گنجشک و خدا

گنجشک به خدا گفت:

لانه کوچکی داشتم آرامگاه خستگیم سرپناه بیکسیم بود طوفان تو آنرا از من گرفت کجای دنیای تو را گرفته بودم؟

خدا گفت:

ماری در راه خانه ات بود تو خواب بودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پرگشودی

چه بسیار بلاهاکه به واسطه محبتم ازتو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخاستی!




موضوع مطلب :



درباره وبلاگ

آرشیو وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 16509